جدول جو
جدول جو

معنی ناله سنج - جستجوی لغت در جدول جو

ناله سنج
(دِ دُ)
ناله پرداز. ناله گر. رجوع به ناله پرداز شود
لغت نامه دهخدا
ناله سنج
ناله کننده فریادوفغان کننده: پیش ازین ازناله پردازان اثر پیدا نبود عشق در خلوت سروری داشت بزم آرا نبود. (رضی دانش ظنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاره سنج
تصویر چاره سنج
کسی که در کاری بیندیشد و راه چاره را بسنجد و دریابد، چاره اندیش، برای مثال ز شادی به فرزانۀ چارهسنج / بسی تحفهها داد از مال و گنج (نظامی۶ - ۱۱۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
شخص باریک بین و تیز فهم و خوش ذوق که در سخن اندیشه می کند، باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
فرهنگ فارسی عمید
(خُ فُ)
آنکه تفتیش از گنج می کند. (ناظم الاطباء). سنجنده و اندازه گیرندۀ کالا و متاع:
به هشیاری طالع مال سنج
بجز ماریه کس نشد مار گنج.
نظامی.
و رجوع به سنج شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
وقت سنج. آلت اندازه گیری زمان
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
نغمه سرا: نخلبندان حدایق اخبارو نغمه سنجان بساتین اسحار. (حبیب السیر ج 3 ص 2)
لغت نامه دهخدا
کسی که در سخن اندیشه می کند و آن را می سنجد. سخن دان. اهل کلام. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های باریک و لطیف را درک و بیان کند. (فرهنگ فارسی معین). دقیقه یاب. دقایق شناس:
باز کلک نکته سنجم مطلعی از سر گرفت
مطلعی چون شعلۀ آه از دلم شد رونما.
شفیع اثر (از آنندراج).
، نکته گیر. خرده گیر
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ سَ)
دستگاهی است که برای اندازه گیری حداقل یعنی در آستانۀ مطلق احساس بکار رود. (روانشناسی تربیتی دکتر سیاسی ص 96)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مدبر. با تدبیر. آنکه در کارها تأمل و تدبیر کند:
ز شادی بفرزانۀ چاره سنج
بسی تحفه ها داد از مال و گنج.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
اهل کلام، سخندان، دقایق شناس
فرهنگ لغت هوشیار
بازه سنج هر گاه به وسیله لوله ای که در داخل آن عدسی ابژ کتیفی نصب شده شیئی را نگاه کنید ابتدا موقعی که فاصله عدسی تا چشم میزان نیست ناظر شی را مضاعف می بیند. حال اگر لوله دید (مطابق تصویر) از دو قسمت تشکیل شده باشد که در نتیجه پیچاندن یکی در داخل دیگری طول لوله و در نتیجه فاصله عدسی از چشم ناظر کم و زیاد شود حالتی می رسد که بازاء طول معین لوله دو تصویر شی بر همدیگر منطبق و یک تصویر واضح به چشم ناظر دیده می شود. درین موقع اندازه طول لوله فاصله عدسی را از چشم ناظر معلوم می سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاره سنج
تصویر چاره سنج
چاره اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه سنج
تصویر گاه سنج
آلت اندازه گیری زمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال سنج
تصویر مال سنج
سنجنده و انداره گیرنده کالا و متاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالا سنج
تصویر بالا سنج
اندازه گیرنده قد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
((~. سَ))
باریک بین، تیز فهم
فرهنگ فارسی معین
باریک بین، خوش طبع، دقیق، ظریف، ظریف طبع، نکته پرداز، نکته دان، نکته گیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد